مرگ کتاب فروشیها و تبدیل شدن آنها به شعبههای بانک، بنگاههای معاملات مسکن، ساندویچی و بقالی چندسالی است در شهر تهران و دیگر کلان شهرهای کشور به یک روند تبدیل شده است و کم کم خبرهای رو به افزایش تعطیلی کتاب فروشیها به خبرهایی عادی تبدیل میشوند که دیگر حتی تأسف و اندوه کمتر شنوندهای را برمیانگیزد. با افزایش شتابناک قیمتها و گرانیهای ناشی از تلاطم ارز، این روند بیشتر و بیشتر نیز شده است و به نظر میرسد تا چندسال دیگر تعداد قابل توجهی از این فروشگاههای فرهنگی و هنری در سطح شهر جای خود را به فروشگاههای تنقلات و اغذیه خواهند داد.
مدتهاست وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامیطرحها و ایدههای مختلفی برای نجات بخشی کتابفروشیها اعلام کرده است و بخشی از این طرحها به اعطای وام و تسهیلات اختصاص یافته است اما این طرحها هم نتوانسته است، مرگ کتابفروشیها را به تأخیر بیندازد. معمولاً نهادهای دولتی نظیر وزارت ارشاد برای چاره کردن گرفتاریها بخصوص در عرصه فرهنگ، سریعترین و سادهترین راه ممکن را انتخاب میکنند و در این مورد نیز اعطای وام از محل داراییهای عمومی، ساده ترین راه است اما آنچه درد اهل فرهنگ را به شکل واقعی و درست درمان میکند، اصلاح زیرساختهای فعالیت فرهنگی و سامان دادن به معضلات زیربنایی اقتصاد فرهنگ است. فرهنگ را باید به صورت پیوستاری درهم تننیده دید و به جای دخالت در چرخه طبیعی فعالیت آن، مشکلات اصلی و واقعی این عرصه را حل کرد. تا زمانی که برای مشکلاتی نظیر شبکه توزیع کتاب، قوانین مربوط به رعایت حقوق ناشر و مؤلف، کپی رایت و مانند آن، چاره ای اندیشیده نشود، این چرخه معیوب به حرکت و تداوم خود ادامه خواهد داد و نمیتوان به مددوام و تسهیلات، فرهنگ را نجات بخشید.
البته این را هم از یاد نبریم که فرهنگ و مظاهر آن مانند کتابفروشیها زمانی زنده خواهند ماند که مردم کشور به اهمیت آن پی برده باشند و با خرید و مطالعه کتاب، چرخ فرهنگ را به جلو برانند وگرنه جامعهای که خود ساندویچ را بر کتاب ترجیح میدهد، نباید از تعطیل شدن کتاب فروشیها نگرانی و تشویش به دل خود راه دهد.
نظر شما